1996: Trusting God For Your 1st Job Despite Being Sick

خلاصه

  • من در سیدنی زندگی می کردند, استرالیا از ماه اوت 1995 پس از فارغ التحصیل و مشغول به کار در مونترال, کشور کانادا
  • 6 من مصاحبه شغلی از طریق یک سر شکارچی درست قبل از کریسمس بود 1995. من تا به حال بینی بد آب ریزش و مصاحبه تنها به طول انجامید 30 دقیقه!
  • من کار 1 من به عنوان یک تحلیلگر برنامه نویس در بانک مشترک المنافع استرالیا در فرود 5 ژانویه 1996

من تا به حال 5 سال فوق العاده کار و تحصیل در زیبا مونترال از 1990 به 1995. وقتی که من از تصمیم به دوباره پیوستن به خانواده من در سیدنی, استرالیا در ماه آگوست 1995, من به طور جدی فکر آنچه خدا برای من در 'زمین به پایین زیر داشت. علاوه بر خانواده ام و برخی از اقوام, من ریشه داشت, هیچ دوستی در خانه در استرالیا جدید من.

 

دسامبر 1995. پس از 3 ماه تنبل صرف وقت در پدر و مادر من در خانه در Greystanes, ولز جنوبی جدید, در حومه غربی آرام قرار دارد 30 کیلومتر از سیدنی, من احساس آن زمان به دنبال کار بود. من مطمئن هستم که برادران و خانواده ام من احساس آرامش می کنم چون من خوردن به فضا خود را در طول روز و گرفتن بر اعصاب! پس از آغاز ماه دسامبر, شروع کردم به پدیده هنگامی آشکار بر روی آگهی ها و آغاز به دنبال یک شغل در فناوری اطلاعات (IT) صنعت. من به یاد آورد که 5 مصاحبه های مجزا با سازمان های مختلف استخدام بدون پیشرفت زیادی برای 21 دسامبر.

 

image

 

پنج شنبه, دسامبر 21. کریسمس بلندی بود در اطراف گوشه و بیشتر استخدام می شود عنوان کردن برای تعطیلات کریسمس برای آینده 1-2 هفته. در آن روز, I بینی بد آب ریزش به علت از ابتلا به آنفلونزا به حال. من موفق به تامین مصاحبه 6 من با یک آژانس استخدام در مرکز شهر سیدنی در آن روز. اگر من یک کار می کنید, که برای بقیه سال می شود آن را. من می خواهم که برای شروع به دنبال در ژانویه. این مصاحبه در بعد از ظهر بود و من به یاد داشته باشید در جلسه مصاحبه من که به نظر می رسید در شتاب. در طول تبادل سریع بیش شدید 30 دقیقه, من احساس لحاظ جسمی و خشک نمی تواند تمرکز که من در تلاش بود تا مدیریت بینی من از نشت در طول مصاحبه. من از احساس مصاحبه دلسرد راه می رفت که من احساس کردم من یک کار خوب انجام نمی متقاعد کردن او و احساس می کرد که مانند یک چت کوتاه بود. منظور من, 30 دقیقه بود همه او به من داد! قبلی پنج مصاحبه دیگر نزدیک به یک ساعت با من به سر برد! این احساس واقعا کوتاه. من به خانه قطار westbound از شهر سالن قطار احساس ایستگاه دلسرد و جو در زمان.

 

در کمال تعجب من, I تماس اندکی پس از من خونه کردم. در همان مصاحبه بیش از چیزی است که گوشی که شباهت صحبت کرد, "آقای چان. ما موفق شده اند برای تامین امنیت یک مصاحبه را برای شما در این بانکها از فردا دسامبر 22. آیا شما در دسترس خواهد بود برای مصاحبه به فردا? اگر نه, وجود خواهد داشت نه فرصتی برای بانک به شما مصاحبه را تا بعد از سال جدید ". من کاملا با سرعت و آرایش برای مصاحبه حیرت زده شده بود, و پاسخ سپاسگزاری, "بله. من خوشحال به انجام مصاحبه فردا ". پس از گرفتن جزئیات, من گوشی را گذاشت و شگفت زده شد. چیز جالب, آنچه احساس مصاحبه ناموفق معلوم شد در غیر این صورت.

 

صبح روز بعد, من برای مصاحبه با کشورهای مشترک المنافع بانک در خیابان السی رفت, Burwood. مدیر استخدام من استقبال و بعد از تشریفات و رفتن را از طریق مصاحبه, من کار پیشنهاد شد! من کار در روز دوشنبه آغاز شد, 8 ژانویه 1996 در بانک مشترک المنافع به عنوان یک تحلیلگر برنامه نویس.

 

image

Job offer letter from Commonwealth Bank of Australia

با درک, I marvelled how God led me to land this job at Commonwealth Bank. این به لطف خدا این است که ما می باشد که ما که هستیم. اگر شما به دنبال شغل 1 شما, و یا هر کار, به یاد داشته باشید که خدا می خواهد به شما کمک کند. تعهد راه خود را به خدا و او به شما کمک خواهد کرد. Pray this simple prayer, “Lord Jesus, I ask for your help in my job situation. Work things out for me according to your plan. In Jesus name, amen”.

این است آثار خود ما نیست, اما به لطف خدا. کتاب مقدس در امثال 19:21 به ما می آموزد, "بسیاری از برنامه های در قلب یک فرد می باشد, اما هدف خداوند است که غالب "است. ما می توانیم خودمان را آماده همه ما می توانیم, اما من هم در ضرب المثل ها توجه داشته باشید 21:31 که "اسب آماده برای روز جنگ ساخته شده است, اما پیروزی به عهده خداوند ".

 

ایوان چان

مستند 20 جولای 2014

ترجمه


پیش‌گزیده کردن این زبان
 ویرایش ترجمه
توسط ترنسپاش - translation plugin for wordpress
مدیر نوشته شده توسط:

اولین نفری باشید که نظر می دهد.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.